اونقدر کلامش تاثیرگزار بود که وقتی پای صحبتاش می نشستی رقیق شدن قلبت رو احساس می کردی. بحق استادی بودند توانا، وقتی صحبت از ائمه (علیهم السلام) میشد، اشک از گونه هاشون می چکید و مقنعه اشون رو خیس می کرد و چنان ظریف بحث رو برامون شرح می دادند که تا تموم شدن بحث نمی تونستیم حتی نگاهمون رو از نگاهشون برداریم.
یه روز یه توصیه ی جالبی به ما کردند. گفتند: «برای اعضای خونواده اتون نردبان نباشید»، همه با تعجب به ایشون نگاه کردیم و انگار که از نگاه های ما عجول بودن ما رو متوجه شده بودند ادامه دادند : «برای اعضای خانواده آسانسور باشید، به این ترتیب هم باعث رشد و ترقی اونها میشید و هم خودتون رو رشد می دید، تازه زودتر هم به مقصد می رسید».
دیدگاهشون آفرین داشت. ایشون هم تو زمینه ی تحصیلات و هم از نظر معنوی رشد بسیار خوبی داشتند، واقعا خوش به حالشون (هر جا هستند براشون آرزوی سلامتی دارم). به خاطر شرایط شغلیِ همسرشون نتونستیم بیشتر در خدمتشون باشیم.
هر جور حساب می کنم می بینم خیلی کار سختیه این کار، آسانسور بودن رو می گم. یعنی اگه با عقیده آسانسور نشی ، زودی تسمه پاره می کنی و اتصالی می کنی و هم خودت می افتی و هم اعضای خانواده رو سقوط می دی.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ ن 1: اول از همه ظرفیتمون رو باید بالا ببریم تا آسانسورهایی باشیم که بتونیم همه ی اعضای خانواده رو بالا بکشیم و ثانیا رشد معنوی داشته باشیم تا قضیه تسمه پاره کردن و این حرفها پیش نیاد.
پ ن 2: با این اوصاف بلندای هدفمون هم همون برجیه که قراره آسانسورش باشیم، هر چی بلندتر ، ظرفیت و قدرت بیشتر.
پ ن 2: نرم افزار آسانسور رو می تونید از اینجا دانلود کنید.
کلمات کلیدی: